اصطلاحات کاربردی با moon
💢 moon 💢
🔷 To Be Over The Moon
🔶 از خوشحالی پرواز کردن
▶️ She was over the moon once she learned her son was coming to visit her.
◀️ اون وقتیکه فهمید پسرش داره میره به ملاقاتش، داشت از خوشحالی پرواز می کرد.
🔷 Once In A Blue Moon
🔶 به ندرت
▶️ I go to cinema once in a blue moon.
◀️ من به ندرت به سینما میرم.
🔷 Moonlighting
🔶 یواشکی ، داشتن شغل ثانوی
▶️ You’ll lose your job if the boss finds out you’ve been moonlighting.
◀️ اگه رئیس بفهمه که شغل دومی هم داری اخراجت میکنه
🔷 Many Moons Ago
🔶 خیلی وقت پیش
▶️ I used to work in a computer store many moons ago.
▶️ خیلی وقت پیش در مغازه کامپیوتر فروشی کار میکردم.
🪴 سایت مون https://www.ietranslate.ir
🎯 کانال مون @translate1400
🔰 من @Translate_sahar
💢 آموزش زبان انگلیسی با تیم ترجمه سحر